ارزان ترین فایل ها را از ما خریداری کنید..

محل لوگو

نظرسنجی سایت

قیمت های سایت ما را چطور ارزیابی میکنید؟

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

مقاله ی تحقیقی همه چیز درباره ی امویان+یک کتاب رایگان


مقاله ی تحقیقی همه چیز درباره ی امویان+یک کتاب رایگان

فرمت فایل هاWORD

تعداد صفحه:108

 

به همراه این مقاله یک عدد کتاب نیز به صورت رایگان از ما هدیه بگیرید.

 

 

بخش هایی از مقاله:

امویان:

امویان ....نود سال خلافت

امویان از دودمان‌های تاریخی اسلامی بودند. اینان برای نخستین بار خلافت را تبدیل به سلطنت موروثی کردند. این دودمان از قبیله قریش و از طایفه بنی‌امیه بودند.

نخستین خلیفه اموی معاویه فرزند ابوسفیان و هند مشهور به جگرخوار به دلیل پاره کردن سینه و خوردن جگر حمزه)بود. او در زمان عمر خلیفه دوم فرمانروای شام گشت. در زمان خلافت عثمان که از خویشان او بود، قدرت بسیار زیادی پیدا کرد. با کشته شدن عثمان با علی بیعت نکرد و تا علی زنده بود با او بر سر خلافت مسلمانان جنگید. پس از کشته شدن علی در کوفه، به نبرد با حسن فرزند علی پرداخت و سرانجام خلافت را به چنگ آورد و شهر دمشق را پایتخت خود و خاندانش ساخت. او مردی دانا و آینده نگر بود.از او ویژگیهای خوب و بدی گفته شده؛ برای نمونه از ویژگیهای نیکش شکیباییش بود و از بدیهایش شکمبارگی‌اش. معاویه نخستین کسی بود که سیاست جانشینی پسر به جای پدر را در خلافت به راه انداخت.

معاویه بن ابی سفیان اولین خلیفهٔ امویان است که در سال 15 قبل از هجری متولد شد و در 60 هجری مرد.

وی زمان ابوبکر فرماندهٔ قسمتی از سپاه بود.در زمان خلیفه گری عمر بن خطاب حاکم شام شد،ولی پس از مدتی بنا بر دلایلی(دلایل مربوط به شکمبارگی -صحبت هایی در مورد گرفتن وام های بلا عوض از بیت المال بدون اجازهٔ عمر-تلاش برای نفوذ در سیستم خلافت و بر اندازی عمر به بهانهٔ (دروغین)قتل پنهانی ابو بکر به دست عمر) از طرف عمر بن خطاب از خلافت عزل و شماتت شد.با این وجود در زمان عثمان به حکومت شام منصوب گشت.پس از به خلافت رسیدن علی - علی بن ابی طالب معاویه را به دلیل گرفتن مالیات های سنگین و همچنین اجبار کردن (بعضی از مردم)به طور مخفی برای طلاق زنان زیبای خود و به عقد در اوردن برای معاویه و بعضی مسایل دیگر به معاویه دستور داد از حکومت شام استعفا دهد و به حکم قانونی قصاص ستم هایی را که به مردم روا داشته به گردن نهد. مخالفت آنان دلایل زیادی داشت.معاویه فردی بود خواهان حکومت و خلیفه گری، ولی بدین علت که تجمل گرا و خواهان ثروت و مال زیادی بود و اموال خود را از راه گرفتن مالیات های سنگین و زیادی از مسلمانان بدست آورده بود مورد مخالفت علی قرار گرفت.وی ابتدا با علی در صدد سازش درآمد. ولی به علت مخالفت علی کشته شدن عثمان را بهانه قرار داده و عایشه،طلحه و زبیر بن عوام را که بر علیه علی شورش کرده بودند را در نهان تقویت کرد.پس از آنکه جمل با پیروزی علی پایان یافت خود تصمیم به نبرد با علی گرفت.و این امر به جنگ صفین انجامید. پس از ۱۱۰ روز جنگ سر انجام سرداران سپاه و خود سردار علی که در صف اول جبهه بودند به چند متری چادر فرماندهی معاویه رسیدند اما مشاور زیرکمعاویه عمر و عاص مردم سادهٔ ان زمان را فریب دادند و سرانجام کار به داوری گذاشته شد و عمروعاص و ابوموسی اشعری اعلام کردند(ابوموسی اشعری مرد با ایمانی بود ولی به هر حال ایمان او به قدری نبود که بتواند در برابر سکه‌های معاویه و زن های زیبایش مقاومت کند) معاویه خلیفه مسلمانان است. این امر موجب شورش گروهی از سپاهیان علی شد. علی و یارانش این امر را نپذیرفته و خلافت وی را نپذیرفتند. پس از کشته شدن علی، حسن ابن علی امام دوم شیعیان با معاویه بر طبق شرایطی در سال 41 هجری صلح کرد.از این زمان معاویه به طور رسمی خلیفهٔ مسلمانان گشت (در حالی که در شرایط صلح ذکر شده بود معاویه خود را خلیفه ننامد و نیز برای خود جانشینی انتخاب نکند) ودر سن 75 سالگی در اواسط 60 هجری که سال مرگ اوست مقتدرانه خلیفه گری کرد. . از وی ویژگی های بد وخيلي بدي گفته شده است. مثلاً از از بدیهایش شکمبارگی‌اش و جمع اوری زنان زیبای شامی. وی کسی بود که سیاست جانشینی پسر به جای پدر را بنیان گذاشت

صحنه مرگ معاویه:

می گویند وقتی معاویه در بستر مرگ بود وصیت کرد که یک نیمه از مال وی را به بیت المال دهند، گوئی می خواست با قیمانده را پاکیزه کند.

وضع مزاجی معاویه در این ایم روز به روز بدتر می شد و بیماری سخت گریبان او را گرفته بود.چنانچه حالت مرگ را کم و بیش در خود احساس میکرد و این شرایط او را سخت نسبت به آینده یزید نگران کرده بود،و نمی دانست عاقبت کار برای او چه خواهد شد .البته واقیت این بود که مشکل را معاویه می دید ولی یزید از عمق آن خبر نداشت،و به همین خاطر در این روزهای آخر زندگی معاویه هم چندان به فکر حوادثی نبودکه احتمالا" در آینده نزدیک او را استقبال می کرد و همچنان با سرگرمی های خود مشغول بود.حتی بنا به روایتی وقتی معاویه خواست وصیت کند دستش به یزید نرسید و به ناچار ضحاک ابن قیس سالار نگهبان خود و مسلم ابن عقبه را پیش خواند و گفت اکنون که یزید نیست و ممکن است پیش از آن که او را ببینم با مرگ در آویزم، می خواهم در باره مهمی با شما وصیت کنم. سپس رو به ضحاک میکند و نامه ای به او میدهد،و می گوید:در این نامه من با خلافت یزید بیعت کرده و مهر نموده ام .تو این نامه را بد از مرگ من بر منبر خواهی خواند و مردم را به آنچه گفته ام آگاه میکنی. دیگر آنکه وصیت مرا هم درباره امر خلافت به یزید برسانید و از او بخواهید به آنچه اکنون می گویم عمل کند.

 به او بگوئید مردم حجاز را بنگر که ریشه تواند و هر کس از ایشان پیش تو آمد حرمتش بدار

و هر که نیامد رعایتش کن . مرم عراق بنگر و اگر از تو خواستند که هر روز عاملشان را معزول کنی

بکن که به نظر من معزول کرن یک عامل از آن بهتر است که یک صد هزار شمشیر بر ضد تو

از نیام در آید. مردم شام را بنگر که خاصان و نزدیکان تو باشند و اگر از دشمن حادثه ای افتاد از آنها یاری بجوی

و چون دشمن را از پیش برداشتی مردم شام را به دیار خویش باز بر که اگر در دیار دیگری جز دیار خود اقامت گیرند خوی های دیگری گیرند.از قریشان بیم ندارم مگر از سه کس،عبد الرحمن ابی بکر ،حسین بن علی ،عبدالله ابن زبیر . ابن عمر را کار دین از پای در آورده و او را دست و پایی برای حرکت نیست . ابن عباس هم بیعت خواهد کرد ،اما عبدالرحمن ابن ابی بکر ،او کسی است که خود تمایل به کاری ندارد،مگر آنکه ببیند یارانش کاری کرده اند آن وقت او هم چنان می کند.

و گرنه همه دلبستگی او زن است و سرگرمی.اما حسین ابن علی،او را مردم عراق رها نمیکنند تا به قیام وادارش کنند،اگر بر ضد تو قیام کرد بر او ظفر یافتی ، گذشت کن که خویشاوندی نزدیک دارد

و حقی بزرگ اما کسی که چون شیر آماده جستن است و چون روباه، مکاری می کند و اگر فرصت به دست آرد

جستن خواهد کرد ابن زبیر است . اگر چنین کرد و به او دست یافتی ،پاره پاره اش کن(طبری2888:1352) .

 حال معاویه کاملاً" وخیم شده بود ، و حتی در شهر شایع شده بود که مرگ امیر مومنان نزدیک است و امیدی به بهبودش نیست.این حالت را همان طور که گذشت خود معاویه هم حس کرده بود و کاملاً از وحشت مرگ عذاب می برد.چنان با حسرت به اطراف نگاه می کرد که گویی در طلب چیزی است که یکباره فکرش جهش تازه ای کرد و رو کرد به نزدیکان خود و چنین گفت:

 پیغمبر پیراهنی به من داده که نپوشیده ام و یک روز هم ناخنهای خویش را می گرفت که من خرده های آن را جمع کردم و آوردم و در ظرفی نهادم ،وقتی مردم آن پیراهن را به تن من کنید و

خرده ناخن را بکوبید و در چشمانم و دهانم بریزید تا شاید خدا به برکت آن بر من رحمت کند(2891:1352)

 در این هنگام ضحاک وارد شد و گفت ای امیر مومنان جمعی از مردم مدینه برای ملاقات شما آمده اند و صلاح در آن است که وارد شوند ،چون ممکن است شایع مرگ امیر مومنان قوت گیرد و با توجه به اینکه اکنون یزید از شهر بیرون است انتشار بیشتر این شایعه خوشایند نیست. شنیدن این سخنان معاویه را به خود آورد و در هاله این روح تازه ،حرکتی تازه کرد. گفت:بگو بر در باشند تا اجازه دخول دهم،سپس به کسان گفت که چشمان مرا پر از سرمه کنید و سرم ره روغن بزنید،و چون کار روغن مالی تمام شد چهره اش برق افتاده بود . آنگاه برایش جایگاهی آماده ساختند و گفت مرا به آن تکیه دهید . زمانی که در این وضع قرار گرفت دستور داد تا به مردم اجازه دهند تا وارد شوند و از او دیدن کنند،ولی هیچکس نباید بنشیند ،همه ایستاده سلام گویند و بگذرند.


مبلغ قابل پرداخت 5,400 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۶ فروردین ۱۳۹۹               تعداد بازدید : 123

دیدگاه های کاربران (0)

باتشکر از بازدید شما،، لبخند فراموش نشود

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما