فرمت:doc
تعداد صفحه:38
بخش هایی از مقاله:
مقدمه
بررسی و شناخت پدیده های فیزیکی و روابطبین آنها بدون توجه به مفاهیم و درک شهودی از فضا و زمان جندان مانوس به نظر نمیرسد. مفهوم و درک فضا و زمان نیز مانند سایر کمیت های فیزیکی روندی پویا دارد و درطول تاریخ دستخوش تغییرات زایدی شده است. بویژه بعد از نسبیت مفاهیم فضا و زمان ودرک بشر از آنها دچار تغییر زیادی شده است. البته در اینجا نمی خواهیم مسئله یفضا-زمان را مورد بررسی قرار دهیم، تنها هدفمان از ارائه ی این فصل این است کهزمینه ی آشنایی با نگرش فلسفی و علمی نسبت به فضا و زمان فراهم گردد تا بعد ازبیاننسبیت فضا-زمان مورد بررسی قرار گیرد. همجنین این مطالب قبل از قوانین نیوتن آوردهشده است تا زمینه ی مطرح شدن دیدگاه منطقی نیوتن نسبت به فضا و زمان مطلق فراهمگردد .
فضا(Space)
واژهای است كه در زمینههای متعدد ورشتههای گوناگون از قبیل فلسفه، جامعهشناسی، معماری و شهرسازی بطور وسیع استفادهمیشود. لیكن تكثّر كاربرد واژه فضا به معنی برداشت یكسان از این مفهوم در تمامزمینههای فوق نیست، بلكه تعریف فضا از دیدگاههای مختلف قابل بررسی است. مطالعاتنشان میدهد با وجود درك مشتركی كه به نظر میرسد از این واژه وجود دارد، تقریباًتوافق مطلقی در مورد تعریف فضا در مباحث علمی به چشم نمیخورد و این واژه از تعددمعنایی نسبتاً بالایی برخوردار است و تعریف مشخص و جامعی وجود ندارد كه دربرگیرندهتمامی جنبههای این مفهوم باشد. از این رو در این یادداشت به ذکر برخی کلیات درمورد مفهوم فضا بسنده می کنیم.
فضا یك مقوله بسیار عام است. فضا تمامجهان هستی را پر میكند و ما را در تمام طول زندگی احاطه كرده است. فضا به محیطزیست اطراف ما احساس راحتی و امنیت میبخشد كه اهمیت آن در یك زندگی لذتبخشاز نور آفتاب و محلی برای آرامش كمترنیست .
هركاری كه انسان انجام میدهد، دارای یكجنبه فضایی نیز است، به عبارتی هر عملی كه انجام میشود، احتیاج به فضا دارد. دلبستگی بشر به فضا از ریشههای عمیقی برخوردار است. این دلبستگی از نیاز انسان بهایجاد ارتباط با سایر انسانها كه از طریق زبانهای گوناگون صورت میپذیرد، سرچشمهمیگیرد. همچنین بشر خود را با استفاده از فیزیولوژی و تكنولوژی، با اشیاء فیزیكیوفق میدهد و از این طریق یك رابطه و تعادل پویا بین انسان و محیط (اشیاء)، علاوهبر ارتباط میان انسانها، بوجود میآید. این اشیاء بر اساس یك سری روابط خاص بهدرونی و بیرونی، دور و نزدیك، منفرد و متحد، پیوسته و گسسته تقسیم شدهاند. برایاینكه بشر بتواند به تصورات و ذهنیات خود عینیت بخشد، بایستی كه این روابط را درككند و آنها را در قالب یك مفهوم فضایی هماهنگ نماید. لذا فضا بیانگر نوع ویژهایاز ایجاد ارتباط نیست، بلكه صورتی است جامع و دربرگیرنده هر نوع ایجاد ارتباط، چهمیان انسانها و چه میان انسان و محیط.
فضا ماهیتی جیوه مانند دارد كه چون نهریسیال، تسخیر و تعریف آن را مشكل مینماید. اگر قفس آن به اندازه كافی محكم نباشد،براحتی به بیرون رسوخ میكند و ناپدید میشود. فضا میتواند چناننازك و وسیع به نظر آید كه احساس وجود بعد از بین برود (برای مثال در دشتهای وسیع،فضا كاملاً بدون بعد به نظر میرسد) و یا چنان مملو از وجود سه بعدی باشد كه به هرچیزی در حیطه خود مفهومی خاص بخشد.
با اینکه تعریف دقیق و مشخص فضا دشوار وحتی ناممکن است، ولی فضا قابل اندازهگیری است. مثلاً میگوییمهنوز فضای كافیموجود استیااین فضا پر است. نزدیكترین تعریف این است كه فضا را خلائیدر نظر بگیریم كه میتواند شیء را در خود جای دهد و یا از چیزی آكندهشود.
نكته دیگری كه در مورد تعریف فضا بایدخاطرنشان كرد، این است كه همواره بر اساس یك نسبت كه چیزی از پیش تعیین شده و ثابتنیست، ارتباطی میان ناظر و فضا وجود دارد. بطوریكه موقعیت مكانی شخص، فضا را تعریفمیكند و فضا بنا به نقطه دید وی به صورتهای مختلف قابل ادراكمیباشد .
سیر تحول تاریخی مفهوم فضا
فضا مفهومی است که از دیرباز توسط بسیاریاز اندیشمندان مورد توجه قرار گرفته و در دوره های مختلف تاریخی بر اساس رویکردهایاجتماعی و فرهنگی رایج، به شیوه های گوناگون تعریف شده استمصریها و هندیها با اینکه نظرات متفاوتیدر مورد فضا داشتند اما در این اعتقاد اشتراك داشتند كه هیچمرز مشخصی بین فضای درونی تصور (واقعیت ذهنی) با فضای برونی (واقعیت عینی) وجودندارد. در واقع فضای درونی و ذهنی رویاها، اساطیر و افسانهها با دنیای واقعیروزمره تركیب شده بود. آنچه بیش از هر چیز در فضای اساطیری توجه را به خود معطوفمیكند، جنبهساختیو نظام یافته فضاست، ولی این فضای نظام یافته مربوط بهنوعی صورت اساطیری است كه برخاسته از تخیل آفریننده میباشد .
در زبان یونانیان باستان، واژهای برایفضا وجود نداشت. آنها بجای فضا از لفظمابیناستفاده میكردند. فیلسوفانیونان فضا را شیء بازتاب میخواندند.
پارمیندز (Parmenides) وقتی كه دریافت، فضای به این صورت رانمیتوان تصور كرد، آن را بدین دلیل كه وجود خارجی ندارد، به عنوان حالتی ناپایدارمعرفی كرد.
لوسیپوس (Leucippos) نیز فضا را اگرچه از نظر جسمانی وجودخارجی ندارد، لیكن حقیقی تلقی نمود افلاطون مسئله را بیشتر از دیدگاهتیمائوس(Timaeus) بررسی كرد و از هندسه به عنوان علمالفضاء برداشت نمود، ولی آن را به ارسطو واگذاشت تا تئوریفضا)توپوز) راكامل كند.
از نظر ارسطو فضا مجموعهای از مكانهاست. او فضا را به عنوان ظرف تمام اشیاء توصیف مینماید. ارسطو فضا را با ظرف قیاسمیكند و آن را جایی خالی میداند كه بایستی پیرامون آن بسته باشد تا بتواند وجودداشته باشد و در نتیجه برای آن نهایتی وجود دارد. در حقیقت برای ارسطو فضا محتواییك ظرف بود.
لوكریتوس (Lucretius) نیز با اتكاء به نظریات ارسطو، از فضا باعنوان خلاء یاد نمود. او میگوید: همه كائنات بر دو چیز مبتنی است: اجرام و خلاء،كه این اجرام در خلاء مكانی مخصوص به خود را دارا بوده و در آن در حركتاند.
بعدها تئوریهای مربوط به فضا بر اساس هندسه اقلیدسیبیان میشد، بطوریكه مشخصه تفكر یونانیان در مورد فضا در تفكرات اقلیدس یا هندسهاقلیدسی قابل مشاهده است. اقلیدس با جمع آوری كلیه قضایای مربوط به هندسه در میانمصریها، بابلیها و هندوها علم جدید هندسه را پایهگذاری نمود كه سیستمی مبتنی برانتزاع ذهنی بود. فضای اقلیدسی فضایی یكسان، همگن و پیوسته بود كه در آن هیچ چاله،برآمدگی یا انحنایی وجود نداشت. فضای اقلیدسی، فضایی قابل اندازهگیریبود .
مبلغ قابل پرداخت 2,000 تومان
برچسب های مهم