فرمت:doc
تعداد صفحه:
بخش هایی از مقاله:
فصل اول
اگر چيزي از موسيقي كلاسيك نمي دانيد، از اين جا شروع كنيد.
همة ما مي دانيم موسيقي چيست، سوتي است كه موقع كار كردن مي زنيد، آوازي است كه زير دوش حمام مي خوانيد، ... چه طور بايد تعريفش كرد؟ به تعريف ساده، موسيقي مجموعة اصوات سازمان يافته اي براي ايجاد زيبايي فرم و بيان احساس است. موسيقي كلاسيك نيز مانند هر نوع موسيقي ديگري است، با اين تفاوت كه در آن اصوات به طرز متفاوتي سازمان يافته اند و معمولاً ساختارشان فرم مشخص تري دارد. اما آهنگ سازان «كلاسيك» خيلي وقتها از آوازهاي عاميانه، ريتم رقص هاي بومي و قومي، نغمه هاي مردم پسند و امثال اين ها استفاده مي كنند، و به همين دليل لازم نيست درگير تعريف هاي آكادميك بشويد. به قول معروف، لم بدهيد و لذت ببريد.
موسيقي كلاسيك را قبلاً موسيقي «مو بلندها» مي خواندند، شايد به اين دليل كه ليست، پاگانيني و ساير هنرمندان چيره دست آن قدر مشغول از خود بي خود كردن شنوندگان بودند كه به خودشان زحمت نمي دادند به آرايشگاه بروند. وضع به همين منوال بود تا آن كه بيتل ها و گروه هاي مختلف راك وارد صحنه شدند و با موهاي بلند خود انحصار را از دست موسيقي كلاسيك خارج كردند.
موسيقي كلاسيك چيست؟ ببينيم.
وقتي از موسيقي كلاسيك خوشم مي آيد
چه نيازي دارم كه دربارهاش چيزي بدانم؟
بله، وقتي از يك تابلوي نقاشي خوشتان مي آيد نيازي نداريد كه نقاشي بلد باشيد، يا وقتي از يك شوكولات خوشتان مي آيد لازم نيست طرز تهية آن را بدانيد، براي دوست داشتن موسيقي كلاسيك نيز به تحصيل موسيقي احتياج نداريد. اما هر چه بيشتر بدانيد لذت عميقتري مي بريد.
از قرن نهم ميلادي، كه بعضي از راهبان متوجه شدند صدا در حالت هارمونيك بهتر است، موسيقي مدام بغرنج تر شده است. با بغرنجي، ظرافت نيز افزايش مي يابد. اگر با بافت و فرم در موسيقي آشنا شويد، لذت بيشتري از موسيقي خواهيد برد.
فرق اوبوا با ساكسوفون چيست؟ فرق سنفوني با سونات چيست؟ مي دانيد كه فرق دارند. اما مي توانيد جلوتر برويد و مثلاً ترمين را بشناسيد كه تنها سازي است كه بدون لمس كردنش از آن صدا در مي آوريد، يا ببينيد پوئم سنفونيك چيست كه در آن موسيقي و ادبيات به هم ميرسند. موسيقي كلاسيك يك زبان است. بدون دانستن دستور زبان و املاي لغت هاي دشوار هم مي توان كار خود را پيش برد، اما اگر اين زبان را بهتر بشناسيد ارتباط شما آسان تر و لذتتان بيشتر خواهد شد.
اگر بيشتر بدانيد، بيشتر خوشتان مي آيد.
خيلي ها مي گويند كه زبان فرانسوي زبان قشنگي است. اگر به حرف زدن يا آواز خواندن يك فرانسوي گوش كنيد از سيلان شاعرانة اصوات، تغييرات ملايم لحن و قدرت بيان صوت شگفت زده مي شويد. اما دريافت شما از زبان فرانسوي به همين اصوات منحصر مي ماند. اگر زبان فرانسوي بلد نباشيد نمي فهميد كه چه چيزي گفته يا خوانده شده است و درك و دريافت شما جداً محدود مي ماند.
در موسيقي نيز اين طور است. حتي اگر اسم بتهوون را نشنيده باشيد، از اصوات شگفتانگيز سنفوني ششم او - «پاستورال» از خود بي خبر مي شويد، اما اگر بدانيد كه اين موسيقي دارد يك روز را در روستا با آواز پرندگان و رعد و برق تابستاني توصيف مي كند، آن وقت همين موسيقي ابعاد كاملاً تازه اي براي شما پيدا مي كند. مدت ها پيش از مرد لامانچا، ريشارد اشتراوس ماجراهاي دون كيشوت را به صورت اركستري توصيف كرد، اما اگر ندانيد كه ويولا نمايندة سانچو پانساست، يا نبرد شواليه با آسياي بادي با ويولنسل و ماشين باد (دستگاهي كه صداي باد را ايجاد مي كند) توصيف مي شود، در اين صورت نصف لذت اين موسيقي را از دست خواهيد داد. خلاصه اين كه اگر به عناصر موسيقي كلاسيك با دقت بيشتري نگاه كنيد شريك شدن در رويدادها و احساس هاي مورد نظر آهنگ ساز آسان تر خواهد بود.
آشنايي با موسيقي كلاسيك ساده است
ياد گرفتن مطالب ضروري در مورد موسيقي كلاسيك آن قدر وقت و استعداد و زحمت لازم ندارد كه مثلاً براي نواختن ساز لازم است. هدف ما نيز در كتاب حاضر اين نيست كه از شما متخصص موسيقي بسازيم، بلكه قصد ما اين است كه كمك كنيم تا شما شنوندة بهتري شويد و لذت بيشتري ببريد. در ابتدا خوب است نگاهي بيندازيم به بعضي عناصر اساسي در موسيقي كلاسيك.
ريتم همان نبض يا ضربان قلب در موسيقي است و آن را پيش مي راند. هر فعاليتي كه در نظر بگيريد، از نفس كشيدن گرفته تا راه رفتن، داراي ريتم است و در موسيقي نيز ضربان و تپش معمولاً ويژگي و نوع موسيقي را معلوم مي كند. مثلاً آوازهاي گرگوريوسي جرياني آرام دارند، كنسرتوهاي سبك باروك داراي فراز و فرودهاي دقيق و منظم هستند، و بعضي موسيقيها نيز ضرب متوقف دارند.
ملودي توالي نت هايي است با زير و بم هاي مختلف كه به هم چسبيده اند تا چيز رضايت بخشي بسازند. وقتي از سالن سينما بيرون مي آييد و موسيقي فيلم را با سوت مي زنيد، داريد يك ملودي را با سوت مي زنيد. وقتي آوازي از شوبرت تارهاي قلب تان را مي لرزاند، يا بي اختيار تمِ اصلي كنسرتوي شمارة دوي راخمانينوف را زمزمه مي كنيد، معني اش اين است كه اين آهنگ سازان توانسته اند ملودي هايي بسازند كه در يادها مي مانند.
هارموني عبارت است از صدا دادن همزمان دو يا چند نت. هارموني سبب غناي صداي ملودي مي شود، بر الگوهاي متغير ريتميك تأكيد مي كند، و به موسيقي كلاسيك غنا و رزونانس مخصوص آن را مي بخشد. ارون كاپلند گفته است: «هارموني يكي از اصلي ترين دريافت هاي ذهن بشر است.»
رنگ، طنين يا لحن هر خواننده يا ساز سبب عمق و تنوع موسيقي مي شود. مانند تفاوت يك فيلم سياه و سفيد با يك كارتون تكني كالر است. مانند سُسي است كه سرآشپز به غذا اضافه مي كند، خطوط سيالي است كه استاد معماري به آسمان خراش وارد مي كند. مجموعة حلقة ريشارد واگنر را بدون سازهاي برنجي تصور كنيد، يا تصور كنيد كه «فور اِليزه»ي بتهوون را به جاي پيانو با ترومپت بنوازند، آن وقت متوجه مي شويد كه رنگ چه تأثيري بر دريافت ما دارد. صداي تلفيقي سازهاي مختلف اركستر را «رنگ اركستري» مي نامند. گاهي سازهاي بادي چوبي غلبه دارند، گاهي سازهاي زهي، آهنگ ساز است كه اين رنگ هاي مجزا را مخلوط و سازگار مي كند تا صداي مورد نظرش ايجاد شود.
تركيب همة اين اجزا و عناصر، اساس موسيقي كلاسيك است. آهنگ ساز بايد اين تركيبها را انجام دهد، خواننده يا نوازنده بايد آن ها را اجرا كند، و در هر مقوله و دسته اي وارياسيونهاي بي پاياني وجود دارد كه منتظرند تا شنوندة حريضي آن ها را ببلعد. ما كارمان خيلي ساده تر است، صرفاً ميوة تلاش آن ها را مي چينيم.
موسيقي كلاسيك چيست؟
آن را يك نوع معماري در نظر بگيريد. موسيقي كلاسيك مطابق بعضي قراردادهاي خط و فرم سازمان يافته است. در اين تقسيم بندي كلي، چند تقسيم بندي فرعي نيز وجود دارد كه هر كدام سبك خاص خود را دارد. مثلاً ساختمان هاي هم سبك را مي توان با هم مقايسه كرد. در موسيقي مي توانيم هايدن و موتسارت راكنار هم بگذاريم، و مي دانيم كه سبك باخ با استراوينسكي متفاوت است.
وقتي بشنويد تشخيص مي دهيد
حتي كارآزموده ترين موسيقي دانان گاهي نمي توانند هايدن را از موتسارت يا كورلّي را از ويوالدي باز بشناسند، اما با شنيدن چند نت به احتمال زياد مي توانيد تشخيص دهيد كه اين موسيقي كلاسيك است يا موسيقي نوع ديگر. هر نوع موسيقي ويژگي هاي قابل تشخيص دارد، مانند رنگ اركستري در موسيقي كلاسيك. اگر پيچ راديو را بچرخانيد به انواع موسيقي در ايستگاههاي مختلف برخورد خواهيد كرد، اما موسيقي كلاسيك را حتماً تشخيص خواهيد داد.
درباريان با فرهنگ
زماني از يك آوازخوان پرسيدند موسيقي مردمي چيست و او جواب داد كه كل موسيقي موسيقي مردمي است، اسب ها كه آواز نمي خوانند! مارك توئين هم گفته بود: موسيقي عاميانه آن نوع موسيقي است كه هيچ گاه كسي آن را نساخته است. در قرون وسطي، موقعي كه ترانهها و آوازهايي ساخته مي شد كه امروز هم براي ما عزيز است، يك نوع موسيقي نيز داشت در درون ديوارهاي قلعه ها شكل مي گرفت. شاهان و ملكه هاي اروپا طالب بيان هاي موسيقايي عالي تري بودند و به همين دليل استادان عود، ماندولين و هارپسيكود را به دربار خود ميآوردند تا براي آن ها بنوازند.
مدتي نگذشت كه دربارهايي كه سرشان به تن شان مي ارزيد صاحب آهنگ سازاني شدند كه براي مراسم ازدواج، سوگواري، ضيافت هاي خصوصي و انواع رسم و آيين ها آهنگ ميساختند. بعضي از اين فرمانروايان خودشان موسيقي دانان قابلي بودند – فردريك كبير فلوت مي نواخت و لويي نهم در باله هاي درباري مي رقصيد – و بخش مهمي از آنچه امروزه موسيقي كلاسيك خوانده مي شود محصول كار اين اشراف اهل فرهنگ است.
مبلغ قابل پرداخت 3,300 تومان
برچسب های مهم